با نهایت تأسف و تأثر مهندس شجاع محمودی عالمی معاون فروش و خدمات مشترکین شرکت توزیع نیروی برق استان مازندران به علت ایست قلبی در بیمارستان آیت الله روحانی بابل دار فانی را وداع گفت و در مراسم تشییع جنازه باشکوهی در قائم شهر با حضور جمعی از بزرگان،آشنایان و هم محلی ها در آرامستان ملک کلا(قائم شهر) آرام گرفت.(روحش شاد وقرین رحمت الهی باد)
شادروان محمودی از بزرگان عالم کلا و خطه سرسبز لفور بود که علاوه بر توانمندی های غیرقابل وصفش در حیطه شغلی اش،ویژگی های برجسته و منحصر بفردش از ایشان انسانی فوق العاده ساخته بود به گونه ای که حلّال بسیاری از مشکلات اهالی و به نوعی سنگ صبور همگان بود.بی دلیل نیست که عروج ناگهانی آن عزیز همه آشنایان،دوستان و بستگانش را داغدار ساخت و نیمه گرم مرداد را برای اهالی عالم کلا سیاه و تیره هم ساخت.
چندی پیش توفیق حاصل شد تا دقایقی را نزد یکی از بزرگان و ریش سفیدان محل بنشینیم؛اندکی از بی مهری ها دلخور بود!.می فرمود برای آنکه مدرسه به عالم کلا بیاید بیش از چهار روز این طرف و آن طرف رفتیم تا بالاخره مجوزش را گرفتیم.ازش پرسیدم بابت این کار چند تومن گرفتید؟!با تبسم فرمود:مگر قرار بود پولی هم بگیریم؟!می گفت پس از راه اندازی مدرسه با چه مشقتی خانواده ها را راضی کردیم تا بچه هاشون را به مدرسه بفرستند.از ساخت جاده غرب لفور به شیرگاه و مخالفت ها با ساخت آن برایمان تعریف نمود.از همت عالی و خستگی ناپذیرشان در انجام امور سخت شگفت زده شدیم! ای کاش ما اهالی نیز قدردان این عزیزان باشیم و قدری از آنها درس بیاموزیم.
با پایان گرفتن ماه تیر و پس از برگزاری جشن ۲۶ عید ماه،دامداران عالم کلائی آبادی ییلاقی اسپرز را ترک و رهسپار مراتع تابستانی شان شدند.متأسفانه در سالهای اخیر گرمای بیش از حد هوا،کم آبی،دام بیش از ظرفیت مراتع به همراه از بین بردن مراتع به منظور ساخت و ساز،دامداری در اسپرز را هر سال سخت تر از سال قبل نموده است.
گرمای بیش از حد هوا به همراه کمبود شدید آب موجب گردید تا اهالی روستای عالم کلا لفور بنا به عادت دیرینه و ابا واجدادیشان با جمع آوری برنج و شیر و پختن شیر برنج(شیر آش) در امامزاده حیدر (ع) برای بارش باران این رحمت الهی دعا نمایند.این مراسم بومی،آیینی که شیلان کَشی نام دارد همواره در زمان عدم بارش طولانی مدت باران و یا در مواقعی که طی روزهای متمادی باران ببارد و نبود آفتاب برداشت محصول کشاورزیشان را غیر ممکن سازد برگزار می گردد.
ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻦ ﮐﻨﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻋﻠﻨﯽ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ.ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺧﺪﻋﻪ،ﺣﯿﻠﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺠﺮ ﺑﺰﻧﺪ.ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺧﺎﻓﻪ ﻭ ﺍﺭﻋﺎﺏ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﯿﻢ ﻭ ﻫﺮﺍﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺳﻠﺴﻠﻪﻫﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ ﺩﺍﺵ ﻣﺸﺪﯼﻫﺎ ﻭ ﻟﻮﻃﯽﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩ ﻋﯿﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﻋﯿﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﺘﻤﮑﻨﯿﻦ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﻭ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽﺑﺨﺸﯿﺪﻧﺪ.ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺩﺍﺵ ﻣﺸﺪﯼﻫﺎ ﻭ ﻟﻮﻃﯽﻫﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﮔﺬﺭ ﭼﻨﺎﻥ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺟﺮأﺕ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﮐﺮﺩﻩ و ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ.ﻋﯿﺎﺭﺍﻥ و ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻼﺕ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻧﻤﯽﺑﺴﺘﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﭼﺮﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﻣﯽﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﻪ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﺳﻼﺣﯽ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺣﯿﺎﻧﺎ" ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ؛ﺑﻌﺪﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﺸﮑﯿﻼﺕ ﻋﯿﺎﺭﯼ ﺭﻭﻧﻘﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻋﯿﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﻧﻤﯽﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻﮔﻮﻧﻪ ﺑﯿﻢ ﻭ ﻫﺮﺍﺳﯽ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻣﯽﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩﻧﺪ.ﺍﯾﻦ کار ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﻋﻠﻨﯽ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻭ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭ میﮔﺮﻓﺖ.
محققان دانشگاه آیندهوون هلند اتوبوسی طراحی کردهاند که با استفاده از فرمیک اسید به جای سوختهای فسیلی میتواند کار کند.به نقل از انگجت، حرکت کردن خودروها و وسایل نقلیه با استفاده از سوختهای جدید و گاهی عجیب و غریب همواره یک هدف جالب برای محققان بوده است.کاهش استفاده از سوختهای فسیلی در جهت جلوگیری از آلودگی هوا و تغییر اقلیم مدتهاست که در اولویت محققان و شرکتهای فعال در عرصه فناوری خودرویی قرار دارد.اتوبوس طراحی شده از سوی محققان دانشگاه آیندهوون با استفاده از انرژی فرمیک اسید برق تولید میکند.فرمیک اسید (جوهر مورچه) یا متانوئیک اسید، سادهترین عضو گروه کربوکسیلیک اسیدها است. فرمول شیمیایی آن HCOOH بوده و در طبیعت در نیش حشراتی مانند مورچه و زنبور یافت میشود. همچنین ترکیب عمده، ماده گزشزا در برگ گزنهاست. ریشه لغوی فرمیک اسید از نام لاتینی مورچه (Formica) گرفته شده است. زیرا این ترکیب اولین بار از تقطیر تخریبی مورچه به دست آمد.اسید فرمیک به خوبی با آب و بیشتر حلالهای آلی قطبی مخلوط میشود. در هیدروکربنها هم تا حدی حل میشود. اسید فرمیک در فاز گازی و در هیدروکربنها به صورت دیمرهایی است که با پیوند هیدروژنی به هم متصل شدهاند. در فاز گازی پیوند هیدروژنی میان مولکولهای اسید فرمیک باعث انحراف از قانون گازهای ایدهآل میشود. اسید فرمیک در حالت مایع و جامد شامل شبکهای نامحدود از مولکولهایی است که با پیوند هیدروژنی به هم متصل هستند.در صورت تشکیل هریک از این ترکیبات، تجزیه شده و مونواکسید کربن ایجاد میکنند. حرارت دادن اسید فرمیک باعث تجزیه آن بر Co میشود. اسید فرمیک به آسانی احیاء شده و به فرمالدئید تبدیل میشود. اسید فرمیک تنها کربوکسیلیک اسیدی است که توانایی شرکت در واکنشهای افزایشی به همراه آلکنها را دارد. اسید فرمیک و آلکنها به آسانی با هم واکنش داده و استرهای فرمات ایجاد میکنند. اسید فرمیک در حضور اسید سولفوریک و هیدروفلوئوریک اسید، در واکنشی موسوم به کخ شرکت کرده و اسیدهای کربوکسیلیک بزرگتر ایجاد میکند.سیستم طراحی شده توسط تیم محققان دانشگاه آیندهوون کربن آزاد شده در پروسه شکستن فرمیک اسید را در تولید برق استفاده میکند و به همین دلیل کاملا پاک است.این سیستم 42 هزار برابر مدلهای پیشین طراحی شده توسط این تیم قدرت دارد و 25 کیلووات توان تولید میکند.در حال حاضر این اتوبوس در حال انجام تستهای پایانی است و محققان امیدوارند تا پایان سال جاری این اتوبوس راهی جادهها شود.
گرمای بی سابقه هوای در روزهای سه شنبه و چهارشنبه(۱۳و۱۴تیرماه۱۳۹۶)روستاییان عالم کلا لفور را همچون سایر نقاط دیگر استان مازندران به شدت کلافه نمود ضمن آنکه قطعی آب در بخشهای بالادست روستا وضع زندگی در این بخش از روستا را به کلی مختل نمود.از سوئی دیگر عدم بارش باران در چند وقت اخیر موجب کمبود و جیره بندی آب زمین های شالیزاری شد و بیم آن می رود که با ادامه این روند دسترنج چند ماهه شالیزاران سخت کوش عالمی به هدر رود.
گویند در مجلسی از ژولیده نیشابوری پرسیدند می توانی فی البداهه شعری بگویی که در آن ده تا کلمه "دل" باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشد؟! ژولیده رباعی زیر را در همان مجلس سرود:
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هرچه کردم ناله از دل،سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا دلبر ز دل بردن چه سود؟
از ته دل بر من دیوانه دل خندید و رفت