جنگ زرگری جنگی است ساختگی و دروغین بین دو نفر برای فریب نفر سوم.این جنگ در قدیم یکی از نیرنگها و حقههایی بوده که میان زرگران و طلافروشان رایج بود. آنها برای فروش طلا و جواهرات به مشتری این جنگ دروغین را راه میانداختند. به شکلی که وقتی صاحب طلافروشی میدید مشتری که وارد مغازه شده، از تمکّن مالی و ثروت بالایی برخوردار است، وقتی مشتری از قیمت جواهر سوال میکرد، طلافروش بهای آن را چند برابر بالا اعلام میکرد و بعد با چشمکی به شاگردش میفهماند که برود و زرگر مغازه مجاور را وارد معرکه کند.زرگر دوم که میآمد، به مشتری میگفت که همان جواهر را به قیمت پایینتری میفروشد (البته بازهم قیمتی که اعلام میکرد بسیار بالاتر از قیمت واقعی بود). در این زمان بود که زرگر اول به نشانه اعتراض به «مشتریربایی» رقیب، دعوا را شروع میکرد. زرگر دوم هم میگفت که تو داری سر مشتری کلاه میگذاری.خلاصه اینکه دعوایی به راه میافتاد و جنگی در میگرفت که مشتری آن را واقعی میپنداشت و نهایتاً مشتری به مغازه زرگر دوم میرفت و جواهر مورد نظرش را میخرید. غافل از اینکه ضرر کرده و به بهای بسیار بالاتر از آنچه بوده خرید کرده است.پس از رفتن مشتری، دو زرگر سود معامله را بین خود تقسیم میکردند.
ماجرا بر میگردد به مراسم آش شله قلمکار پزان در عهد ناصرالدین شاهی. آنچه که بیش از هر چیز در این مراسم برای خودنمایی وزرا و رجال سیاسی کاربرد داشت، سبزی پاک کردن بود و بادنجان دور قاب چیدن.در این مراسم عدهای بودند که در امر پخت آش به خودنمایی و چاپلوسی میپرداختند و عدهای که از کار پخت و پز چیزی نمیدانستند، که در صدر آنها صدراعظم بود، دو کار مهم داشتند. اول اینکه بادنجانها را پوست بکنند و دوم اینکه پس از پخته شدن بادنجان، آنها را دور قابهای آش و خورش بچینند.حال در این میان اگر ناگهان شاه به چادر آن فرد ورود میکرد، نهایت دقت و سلیقه را برای چیدن این بادنجانها به دور قاب به کار میبرد تا در نظر شاه خوشتر آید.در هر صورت «بادنجان دور قاب چین» از آن زمان ناظر بود بر افراد چاپلوس و متملق که رفته رفته به شکل ضربالمثل در آمده است.