روستای عالم کلا لفور

معرفی روستای عالم کلا لفور

روستای عالم کلا لفور

معرفی روستای عالم کلا لفور

طبقه بندی موضوعی

خاطرات ماندگار تاچر

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

وقتی جوان بودم قایق سواری را خیلی دوست داشتم، یک قایق کوچک هم داشتم که با آن در دریاچه قایق سواری میکردم و ساعت های زیادی را آنجا در تنهایی می گذراندم.شبی بدون آنکه به چیز خاصی فکر کنم نشستم و چشم هایم رابستم. شب خیلی قشنگی بود. در همین زمان قایق دیگری به قایق من برخورد کرد، عصبانی شدم و خواستم با شخصی که با کوبیدن به قایق آرامش من را بر هم زده بود دعوا کنم ولی دیدم قایق خالی است. کسی در قایق نبود که با او دعوا کنم و عصبانیت خودم را به او نشان دهم. چطور می توانستم خشم خودم را تخلیه کنم؟ هیچ کاری نمی شد کرد. دوباره نشستم و چشم هایم را بستم. عصبانی بودم... در سکوت شب کمی فکر کردم. قایق خالی برای من درسی شد...از آن به بعد اگر کسی باعث عصبانیت من شود، پیش خودم می گویم: "این قایق هم خالی است"در واقع آن کس که شما را عصبانی میکند، شما را فتح کرده. اگر به خود اجازه میدهید از دست کسی خشمگین باشید و بخش عمده ای از عاطفه و ذهن تان را به او اختصاص دهید، در واقع به او اجازه ی تصاحب این بخش های وجودتان را داده اید.

jh]v


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی