تغار
جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ
عتیقه فروشی به روستایی رفت،در خانه یکی از روستائیان،تغار بسیار زیبایی دید که گربه ای در داخل آن نشسته و مشغول نوشیدن آب بود.عتیقه فروش در همان نگاه اول،ارزش بسیار زیاد تغار را در یافت و تصمیم گرفت به هر قیمتی شده آن را از چنگ مرد روستایی بیرون آورد،نیرنگ عجیبی به کار برد،و آن این بود :به مرد روستایی رو کرد و گفت :«عمو جان!این گربه را می فروشی؟روستایی جواب داد:بله»و بعد قیمت آن را تعیین کرد و گربه را به عتیقه فروش داد و پول آن را گرفت و گفت:خیرش را ببینی!عتیقه فروش بی آنکه به تغار زیبا بنگرد،گربه را گرفت و گفت:«عمو جان این گربه ممکن است در راه تلف شود،اگر ممکن است برای این تغار هم قیمتی تعیین کن تا آن را بخرم و با آن به این حیوان زبان بسته آب بدهم».مرد روستایی که به زرنگی عتیقه فروش پی برده بود،با زیرکی خنده ای کرد و گفت: «نه عمو جان،من این تغار را نمی فروشم،اگر بفروشم از نان خوردن می افتم،چون تا اینجا دوازده گربه را به وسیله ی این تغار فروخته ام!!»
۹۵/۱۰/۱۰